هستي و محمد حسين در مدينه منوره
سلام عشق مامان،
يادته رفته بوديم مدينه منوره، محمد حسين از روي تخت افتاد سرش ضربه خورد و حالش بد شد، بعد برديمش دکتر و ماماني انقدر بخاطر محمد حسين حرص خورد که قلب خودش ريتمش بهم خورد و بعد ماماني رو برديم دکتر که بيمارستان بستري شد، وقتي از دکتر برگشتيم من داشتم براي مامانم گريه مي کردم، که رفته بود بيمارستان و تو و محمد حسين هم شيطوني مي کردين که اون موقع اين عکس و گرفتيم تاريخ عکس 5/2/90 بود، فرداي اون روز بايد محرم ميشديم ميرفيم به سمت خانه خدا، صبح معاون کاروان رفت بيمارستان و ماماني و خاله آزيتا رو آورد و ساعت 2 بعد از ظهر رفتيم به سمت خانه خدا.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی